غریبانه
ياغي نيستيم
سلام به بزرگان غريبانه ..
باز بي لياقت بودم و نتونستم تو اين ايام براي اقا امام حسين و اقا ابالفضل العباس و امام سجاد قلمي بزنم ..
شايد بعضي از بزرگان فرصت نداشتند ..
ولي حقير فرصت داشتم خودمو لايق نميدونستم حرفي بزنم ..
برا وب مذهبي مطلب گذاشتن لياقت ميخواد و حتما بايد حس و حال معنوي توش باشه تا اثري داشته باشه ...
حداقل براي خودم كه اينطوره ..
درسته كه ولادت ائمه گذاشته
ولي هيچ وقت براي حرف زدن دير نيست ..
اگه يادتون باشه تو پستهاي گذشته يه ماجرايي از شيخ كاشي براتون گذاشته بودم ..
يه اقايي بوده به فاصله وضو گرفتن شيخ كاشي نمازشو ميخونه و تموم ميكنه ..
شيخ كاشي كه ازين كار شخص عصباني ميشه بهش ميگه چي كار ميكردي ؟؟
طرف هم كه ميدونه اگه بگه كاري نميكردم دروغ گفته و فهميده بود كه شيخ كاشي عصباني شده اينقدر تند
نماز خونده
..يه جمله قصار به ذهنش ميرسه به شيخ كاشي ميگه اومدم به خدا بگم كه من ياغي نيستم همين ..
ميگن جمله مرد تاثير زيادي تو شيخ كاشي گذاشت وقتي از شيخ ميپرسيدن حالت چطوره ؟ ميگفت من ياغي نيستم ..
همين الانم دارم از طرف همه جوونها كه مثل من دلشون ميخواد به خدا برسند و اون تهاي دلشون با اسموني هاست صحبت ميكنم ..ميگم
خدا ما ياغي نيستم ..
خدا شما رو به حق سر بريده اقا اباعبدالله به حق دو دست بريده عباس به حق اقا جانومون امام زين العابدين تنهامون نذاريد ..
دستمون رو بگيريد ..
ما تو اين دنيا و اخرت نيازمند نگاه مهربون شماييم خدا ..
خوبيم بديم به پات نوشته شديم خدا ..
خدا به جان دردانه ال رسول بي بي زهرا ما ياغي نيستيم ..
دستمونو بگيريد ..
در پايان باز هم ميگم دعا براي هم رو فراموش نكنيم ..
من هم براي تك تك تكون دعا ميكنم ..
يه حرفي ميخوام بزنم شايد يه خورده دور از ذهن باشه ولي كار با خدا و اسموني ها اصلا دشوار نيست ..
دلم ميخواد همه بزرگان غريبانه ..همه و همه ازون اول كسايي كه به وبم اومدند و رفتند تا اخرين لحظه اي كه من زنده ام تو وبم مياند ..
فرداي قيامت تو سفره مولا علي و خانم فاطمه زهرا باشيم ..
دلم ميخواد بچه هاي غريبانه همه و همه اون دنيا بهشتي باشند و تو سفر ه امام علي شاد شاد شاد باشند ...
اونجا عاشقانه با خدا حرف بزنيم ..
همه بزرگان غريبانه اون دنيا كنار هم نزد مولا علي باشند ..
همه بزرگان غريبانه ..
همه بزرگان غريبانه
دلم ميخواد صحراي محشر فرداي قيامت
عيد مبعث حضرت محمد ص
شب مبعث از شبهای متبرکه است و برای آن اعمالی ذکر شده:
* در مصباح از حضرت ابوجعفر امام جواد (ع) روایت شده که فرمود در رجب شبى است که از آنچه که بر آن آفتاب می تابد بهتر است و آن شب بیست و هفتم رجب است که در صبح آن پیغمبر خدا (ص) به رسالت مبعوث شد و براى آن شب اعمالی است که اگر شیعه ای از ما آن اعمال را در آن شب انجام دهد اجر عمل شصت سال می برد.
در مورد این عمل آمده: پس از نماز عشاء هر ساعتى از شب را تا پیش از نیمه آن بیدار شو و دوازده رکعت نماز اقامه کن و در هر رکعت حمد و سوره اى از سوره هاى کوچک مفصل ( مفصل ازسوره محمد است تا آخر قرآن) بخوان.
نمازها دو رکعتی هستند. پس از هر دو رکعت بعد از سلام؛ هفت مرتبه سوره حمد، هفت مرتبه مُعَوَّذَتَیْن، و سوره های توحید و قُلْ یا اَیُّها الْکافِرُونَ هر کدام هفت مرتبه، و سوره قدر و آیة الکرسى هر کدام را هفت مرتبه بخوان.
بعد از اتمام نماز این دعا خوانده شود:
اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى لَمْ یَتَّخِذْ وَلَداً وَلَمْ یَکُنْ لَهُ شَریکٌ فى الْمُلْکِ وَ لَمْیَکُنْ لَهُ وَلِىُّ مِنَ الذُّلِّ وَ کَبِّرْهُ تَکْبیراً اَللّهُمَّ اِنّى اَسئَلُکَ بِمَعاقِدِ عِزِّکَ عَلَى اَرْکانِ عَرْشِکَ و َمُنْتَهَى الرَّحْمَةِ مِنْ کِتابِکَ وَ بِاسْمِکَ الاْعْظَمِ الاْعْظَمِ الاْعْظَمِ وَ ذِکْرِکَ الاْعْلىَ الاْعْلىَ الاْعْلى وَ بِکَلِماتِکَ التّامّاتِ اَن تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اَنْ تَفْعَلَ بى ما اَنْتَ اَهْلُهُ...
ستایش خاص خدایى است که نگیرد فرزندى و نیست براى او در فرمانروایى شریکى و نیست برایش یاورى از خوارى و به بزرگى کامل بزرگش شمار، خدایا از تو خواهم به حق چیزهایى که موجبات عزتت بر پایه هاى عرشت مى باشد و به حق سرحد نهایى رحمتت از کتابت و به نام بزرگتر بزرگتر بزرگترت و به حق ذکرت که والاتر و برتر و اعلى است و به کلمات تام و تمامت....
پس بخوان هر دعایى و حاجتی که داری و درود فرست بر محمد و آلش .
* انجام غسل در این شب مستحب است.
* زیارت حضرت امیرالمؤمنین (ع) که افضل اعمال شب عید مبعث است.
اعمال روز عید مبعث
عید مبعث از جمله اعیاد عظیمه است و روزى است که حضرت رسول (ص) در آن روز به رسالت برگزیده شد . برای این روز چند عمل ذکر شده است :
* غسل
* روزه، روز عید مبعث یکى از چهار روزى است که در تمام سال امتیاز دارد براى روزه گرفتن و برابر است با روزه هفتاد سال.
* بسیار صلوات فرستادن.
* زیارت حضرت رسول و امیرالمؤمنین .
سلام به بزرگان غريبانه ..
باز تو يه ايستگاه ديگه توقف كرديم ..
شب مبعث فخر عالم ..قافله سالار ما محمد رسول الله ...
ميگن يه بار يه روستايي اومد نزد حضرت محمد ص از ابهت حضرت محمد ص به لكنت زبان افتاد ..
پيامبرمون اونو در آغوش گرفت ...از من خجالت نكش منم مثل شمام ..
داريم با پيامبر رئوف صحبت ميكنيبم ..
همون مهربوني كه از خدا خواست امت من روفقط پيش من مواخذه كن تا پيش امت ديگه مفتضح نشند و خجالت نكشند ..
حدا بهش گفت من از تو مهربونترم حتي پيش تو مواخذشون نميكنم تا پيش تو خجالت نكشند ..
سلام اقا سلام سلام سلام اجازه بده از طرف همه مسلموناي دنيا اندازه كهكشونها و ستارها بهت سلام بكنم ... ..
اقا جان شب مبعثته ..جوونا عيدي ميخوان ..
بچه هاي وبلاگ غريبانه هم كلي حاجت دارن و التماس دعا از فخر عالم محمد مصطفي دارند ..
مريض دارا .كسايي كه قرض دارند ...يتيم دارا ...دختران و زنهاي ستمديده ..
.دخترهاي دهه شصت كه بر اثر اشتباه گذشتگان نتونستن به حقي كه لايقشون بود برسند و هنوز مجرد موندند ..
خودشون نگران نيستند ولي طعنه هاي پدر و مادر و نگاه سرد فاميل و همسايه داغونشون كرده ..
اون پسرهاي بيكاري كه از ترس فقر جرات عاشق شدن ندارند و نميتونن نصف دينشون رو كامل كنند ..
خلاصه همه گرفتارها ..عيدي ميخوان اقا ..
منم از طرف همه بچه هاي وبلاگم ازتون ميخوام عيديتون رو بهشون بديد ..
.علي الخصوص دختر اقا سيد ابراهيم ..همون بزرگواراي كه مدير كانال چله زيارت ايت الله حق شناس و دخترش رفته تو كما ..
خودت ميدوني چقدر دخترش مهربون و سختي كشيده بود ..
فقط 13 سالشه ..اقا تو رو جان فاطمه ت اين خانم كوچولو و همه بيمارها رو از طرف خدا الساعه شفا عنايت بفرما ...
همون دختر 25 ساله اي كه ضجه ميزد من براي ام اس گرفتن خيلي جوونم ..
اون كودكان كه به جاي بازي تو كوچه و مهد كودك تو بيمارستان خوابيدند ..
تا اون كسايي كه چشم به راه يه نگاه مهربون شماند ..
باز هم در اخر مثل هميشه تاكيد ميكنم براي هم دعا كنيم ..
من براي تك تكتون دعا ميكنم ..
دعا براي غايب پذيرفته ميشه ..
شما هم براي حقير دعا كنيد ..
داستانهايي از امام علي ع
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
صاحب دررالمطالب مینویسد که علی (ع ) در بین راه متوجه زن فقیری شد که بچه های او از گرسنگی گریه میکردند و او آنها را به وسائلی مشغول میکرد و از گریه بازمیداشت . برای آسوده کردن آنها دیگی که جز آب چیز دیگری نداشت بر پایه گذاشته بود و در زیر آن آتش میافروخت تا آنها خیال کنند برایشان غذا تهیه میکند. باینوسیله آنها را خوابانید. علی علیه السلام پس از مشاهده این جریان با شتاب بهمراهی قنبر بمنزل رفت . ظرف خرمائی با انبانی آرد و مقداری روغن و برنج بر شانه خویش گرفت و بازگشت قنبر تقاضا کرد اجازه دهند او بردارد ولی حضرت راضی نشدند. وقتی که بخانه آنزن رسید اجازه ورود خواست و داخل شد، مقداری از برنجها را با روغن در دیگ ریخت و غذای مطبوعی تهیه کرد آنگاه بچه ها را بیدار نمود و با دست خود از آن غذا بآنها داد تا سیر شدند.
علی علیه السلام برای سرگرمی آنها مانند گوسفند دو دست و زانوان خود را بر زمین گذاشت و صدای مخصوص گوسفندان را تقلید نمود (بع بع !) بچه ها
نیز یاد گرفتند و از پی آنجناب همینکار را کرده و می خندیدند مدتی آنها را سرگرم داشت تا ناراحتی قبلی را فراموش کردند و بعد خارج شد.
قنبر گفت ای مولای من امروز دو چیز مشاهده کردم که علت یکی را میدانم سبب دومی بر من آشکار نیست اینکه توشه بچه های یتیم را خودتان حمل کردید و اجازه ندادید من شرکت کنم از جهت نیل بثواب و پاداش بود و اما تقلید از گوسفندان را ندانستم برای چه کردید؟
فرمود وقتی که وارد بر این بچه های یتیم شدم از گرسنگی گریه میکردند خواستم وقتی خارج میشوم هم سیر شده باشند و هم بخندند
سفینه البحارج 1 ص
داستان شير
از حضرت باقر ( ع ) نقل است که چون جویریه عازم حرکت از کوفه شد علی ( ع ) باو فرمود آگاه باش در راه برخورد می کنی به شیری . عرض کرد : چه بایست کرد ؟ آن حضرت فرمود : به او بگو مرا امیرالمو منین امان داده است از تو .
پس جویریه خارج شد از کوفه در بین راه ناگاه مشاهده کرد شیری به سمت او می آید جویریه گفت : ای شیر بدرستی که امیرالمو منین علی بن ابیطالب ( ع ) مرا امان داده است از تو . جویریه گفت : چون کلام امیر ( ع ) را رساندم آن حیوان برگشت در حالی که سرش را به زیر انداخته بود و همهمه می کرد تا آنکه در نی زار غایب شد .
و جویریه به دنبال حاجت خود رفت چون برگشت به محضر علی ( ع ) و قضیه را نقل کرد حضرت فرمود : چه گفتی با آن شیر و چه گفت به تو .
جویریه عرض کرد : هر چه دستور داده بودی به او گفتم و به برکت فرمایش شما از من منصرف شد و اما آن چیزی که آن حیوان گفت ، پس خدا و رسول و وصی او به آن داناترند . امیر ( ع ) فرمود : پشت کرد آن حیوان از تو در حالتی که همهمه می کرد . جویریه عرض کرد : درست فرمودی یا امیرالمو منین ( ع ) جریان همین است که فرمودی . پس علی ( ع ) فرمود : آن حیوان به تو گفت : وصی محمد ( ص ) را از من برسان .
منبع کتاب 320 داستان از معجزات و کرامات امام علی (ع )
پیش بینی هفتاد سال بلا
ابوحمزه ثمالی از عمرو بن حمق ، نقل می کند : هنگامی که علی ( ع ) در مسجد کوفه ضربت خورد ، بر او وارد شدم و گفتم : نترس این فقط یک خراش است !
فرمود : ( قسم به جانم از شما جدا می شوم و تا سال هفتاد بلا می آید ) .
پرسیدم : آیا بعد از بلا ، نعمت نازل می شود .
امام جواب نداد و از هوش رفت و ام کلثوم گریه می کرد . وقتی که به هوش آمد ، فرمود : ای ام کلثوم ! چرا مرا اذیت می کنی . آنچه را که من می بینم اگر تو ببینی گریه نمی کنی ملایکه در آسمان های هفتگانه پشت سر هم ایستاده اند و پیامبران نیز همان گونه و به من می گویند : یا علی بیا چیزی که در پیش رو داری بهتر از چیزی است که اکنون در آن به سر می بری .
من گفتم : یا امیرالمو منین ! فرمودی تا سال هفتاد بلا می آید ، آیا بعد از سال هفتاد ، فراوانی خواهد بود ؟
فرمود : بلی بعد از بلا فراوانی است ( یمحوا الله ما یشا و یثبت و عنده ام الکتاب ) . ( 147 )
ابوحمزه می گوید : به امام باقر ( ع ) گفتم : علی ( ع ) فرموده بود که تا سال هفتاد مردم در بلا خواهند بود و مثل این که گفته بود بعد از سال هفتاد ، دوران نعمت و فراوانی خواهد رسید . ولی سال هفتاد و ما فراوانی ندیدیم .
امام فرمود : خداوند متعال تا سال هفتاد بلا را تعیین کرده بود ولی وقتی که امام حسین ( ع ) شهید شد ، خشم خدا بر اهل زمین شدت گرفت و بلا را تا سال صد و چهل به تاخیر انداخته و زمانی برای آن تعیین نکرد . ( یمحوا الله ما یشا و یثبت و عنده ام الکتاب ) .
ابوحمزه می گوید : از امام صادق ( ع ) نیز پرسیدم او نیز همین جواب را داد .
منبع.کتاب 320 داستان از معجزات و کرامات امام علی (ع )
مسلمان شدن جوان یهودی
امام رضا ( ع ) از پدرانش نقل می کند که : جوانی یهودی پیش ابوبکر آمد و گفت : السلام علیک یا ابابکر ! مردم به او هجوم آوردند و گفتند : چرا او را خلیفه نخواندی ؟ !
ابوبکر گفت : چه می خواهی ؟
گفت : پدرم بر دین یهود مرده و اموال زیادی بر جای نهاده است ، ولی ما جای آنها را نمی دانیم . اگر جای آن اموال رل بگویی ، به دست تو مسلمان می شوم . و غلامت می گردم و یک سوم مالم را به تو می دهم و یک سوم آن را به مهاجر و انصار می بخشم و یک سوم دیگر را خودم بر می دارم .
ابوبکر گفت : ای خبث ! جز خدا ، هیچ کس از غیب خبر ندارد . ابوبکر برخاست و رفت .
یهودی پیش عمر رفت و بر او سلام کرد و گفت : پیش ابوبکر رفتم و از او چیزی را سو ال کردم ولی مایوس برگشتم ، و اکنون از تو می پرسم و جریان را گفت . عمر نیز گفت : غیر از خدا کسی غیب را نمی داند .
عاقبت ، جوان یهودی در مسجد پیامبر پیش علی ( ع ) رفت و گفت : السلام علیک یا امیرالمو منین ! و این سخن را به گونه ای گفت که ابوبکر و عمر نیز شنیدند .
مردم او را زدند و گفتند : ای خبیث ! چرا بر علی ، همچون ابوبکر سلام نمی کنی ، مگر نمی دانی که ابوبکر خلیفه است .
یهودی گفت : به خدا سوگند از طرف خود این گونه نگفتم ، بلکه در تورات اسم او را این گونه دیدم .
حضرت فرمود : چه می خواهی ؟
جوان گفت : پدرم بر دین یهود مرد و اموال زیادی را باقی گذاشت ولی جای آن را به ما نگفت . اگر آنها را بیرون بیاوری به دست تو ایمان می آورم .
حضرت فرمود : به آن چه می گویی پایبند هستی ؟
جوان گفت : بلی خدا و ملایکه و تمام حاضران را شاهد می گیرم .
حضرت برگ سفیدی خواست و چیزی در آن نوشت . سپس فرمود : ( آیا می توانی خوب بنویسی ؟ ) .
جوان یهودی گفت : بلی .
فرمود : لوحه هایی را با خودت بردار و به طرف یمن برو ، وقتی آنجا رسیدی صحرای برهوت را بپرس . وقتی که آنجا رفتی ، هنگام غروب خورشید ، بنشین . کلاغ هایی می آیند که منقارشان سیاه و سروصدا می کنند و دنبال آب می روند . وقتی که آنها را دیدی اسم پدرت را ببر و بگو : ای فلانی ! من فرستاده وصی محمد ( ص ) هستم ، با من سخن بگو ! پدرت جوابت را می دهد از گنجینه ها سو ال کن ، جایش را می گوید و هر چه گفت بنویس . وقتی که به خیبر برگشتی ، هر آنچه در آنها نوشته ای عمل کن ) .
یهودی رفت تا این که به یمن رسید و در جایی که علی ( ع ) فرموده بود نشست و کلاغ های سیاهی آمدند و صدا کردند . جوان یهودی نام پدرش را برد . پدرش جواب داد و گفت : وای بر تو چه چیزی تو را به اینجا آورده ؟ چون اینجا یکی از جاهای اهل جهنم است .
پسرش گفت : آمدم جای گنج ها را از تو بپرسم که کجا مخفی کرده ای .
گفت : در فلان باغ در فلان مکان در فلان دیوار . جوان همه را نوشت . آن گاه پدرش گفت : وای بر تو ! از محمد ( ص ) پیروی کن . کلاغ ها برگشتند . و جوان یهودی به سوی خیبر روانه شد و غلامان و نوکران و شتر و جوال ها را برداشت و دنبال آنچه نوشته بود رفت و گنج هایی که در ظرف های نقره و ظرف های طلا بود را بیرون آوردند ، سپس آنها را بر دراز گوش بار کردند و خدمت علی ( ع ) آوردند .
جوان نزد علی ( ع ) شهادتین را گفت و مسلمان شد و گفت : براستی که تو وصی محمد ( ص ) هستی و به حق امیرالمو منین هستی ، چنانچه این گونه نامیده شده ای . این کاروان و درهم ها و دینارها را در جایی که خدا به تو دستور داده مصرف کن .
مردم جمع شدند و گفتند : این را چگونه دانستی ؟
حضرت فرمود : ( از رسول خدا ( ص ) شنیده ام . اگر می خواهید بالاتر از این را نیز به شما خبر دهم ) .
گفتند : بلی .
فرمود : ( روزی با رسول خدا ( ص ) زیر یک سقف نشسته بودیم ، و من شصت و شش جای پا شمردم که همه آنها مال ملایکه بودند و تمام جای پای آنها را می شناختم و اسم و خصوصیات و زبان یک یک آنها را هم می دانستم )
منبع.کتاب 320 داستان از معجزات و کرامات امام علی (ع )
--------
سلام به بزرگان غريبانه ... ببخشيد يه مدتي نبودم ..من اين وبلاگ رو تا اخرين لحظات زندگيم حفظ خواهم كرد
..اين وبلاگ باعث شده من به خدا و اسموني ها نزديك بشم ..
اين چند وقته دلم باز حال و هواي اقا علي اول مظلوم عالم رو كرده ..
اولش خواستم داستان مبارزه امام علي با جنيان كافر رو تو وب بذارم ..گفتم چون خواهران اينجا تشريف دارند شايد باعث رعب و وحشتشون باشه و اين زياد درست نيست ..
يه معاند كوته فكره مثلا روشنفكر بهم گفت اقا شيعيان ميگن امام علي تقسيم كننده بهشته و جهنمه ..
يعني امام علي بهشت و جهنمي ها رو تقسيم ميكنه ؟؟ پس خدا اونجا چه كاره ست ؟
گفتم اين جواب امام رضاست اقاي روشنفكر ..همين سوال رو مامون از امام رضا هم پرسيده بود ..
اي درسته كه ا حب علی ایمان و دشمنی با علی کفر ؟؟ پس تقسیم می کند بهشت و دوزخ را زمانی که ایمان و کفر بر اساس حب و بغض او باشد پس
امام علي قسیم الجنه و النار است.
هايييييييييييي هااااااااااااي اول مظلوم عالم ..
علي علي علي علي ...اقا اقا اول مظلوم عالم ..
نميگم خوبم ولي به فاطمت زهرا قسم ..اگه ثروتمندترين و خوشبخت ترين ادم روي زمين بشم با گرفتاري هاي مردم سرزمينم احساس خوشبختي نميكنم ...
اقا اقا من عشق رو براي همه ميخوام براي همه ..
اقا اقا خيلي از دختراي دهه شصت سرزمينم به خاطر اشتباهات دولتمردان و پدران گذشته چشم به راه يك همسر مناسب موندند ..
اقا خودشون هيچي... نگاه كثيف و موذيانه مردم خسته شون كرده ..
تو رو جان همسرت زهرا س از خدا بخوايد يه همسفر مناسب براشون پيدا بشه و راهي خونه بخت بشند ..
ازت التماتس ميكنم اقا ..
بخدا ميبينم خواهران محجبه فاطمي كه عشق خانم فاطمه زهرا تو وجودشون هست به حقي كه بود نرسيدند اتيشم ميگيره ..
براي زنهاي ستمديده سرزمينم كه زير چنگال همسران ستمكارشون زندگي ميكنند ..
براي كودكان بيمار ..براي ستمديدگان مملكتم ..تا قيام قيامت ..
كه علي وار زندگي كردند و به اميد رسيدن به بهشت جاويد رنج و بلا رو تحمل كردند و صبر پيشه كردند .
اقا اقا اول مظلوم عالم ...
تو روايات نقل شده يه جوون يهودي 36 ساله فوت ميشه ..شب اول قبر عذابش نميكنند ..
ميگن اين جوون يه اخلاقي داشته كه مورد پسند خدا بوده ..
تو خيابونا منتظر ميمونده تا اقا علي رد بشه و با نگاه مهرباننه نگاهش كنه و بهش لبخند ميزنه ...
خدا به خاطر دوستي اقا علي بهش رحم ميكنه ..
اقا اقا دست دوستدارت رو بگير ..
اگه شيعت نيستند ..دوستدارت كه هستند نيستند ؟؟
پسر هارون الرشيد و آقا علي ع و دل نوشته خودم
از هارون الرشيد يه شازده پسر ديني بدنيا اومده به اسم قاسم ...
هارون نشسته بود ..
يه وقت قاسم موتمن از جلوي باباش رد شد ..وزير يه نگاهي به موتمن كرد و لبخند زد ..هارون گفت چرا لبخند ميزني ؟؟
گفت اين پسرت آبروتو همه جا برده ...
اصلا انگار پسر هارون نيست همش ميره تو مسجدها اخه اين بايد بره تو مجالس عياشي و رقص اخه اين به اين سري ميخوره ..
هارون گفت بله تقصير منه اگه يه رياستي بهش بدم ديگه دنبال دين و مذهب نميره ..گفتند حكومت مصر رو بديم به قاسم موتمن ..
هارون كلي نصيحتش كرد بابا تو هارون زاده اي چرا انقدر مسجد و ...اين حكومت مصر مال تو ..
قاسم موتمن گفت بابا مذاق من غير اينه ..بابام هارونه ؟ داداشم مامونه من همينم ..
هارون گفت اگه قبول نكني با اين شمشير گردنت رو ميزنم .
به طور صوري قبول كرد قاسم صبح فرار كرد رفت به طرف بصره ...
عبدالله بصري مرد عربه دنبال عمله ميگشت ..ديواراش خراب شده بود ..
ديد تو مسجد يه جوون خوش سيما اثار بزرگي توش موجوده زنبيل هم پيششه داره قران ميخونه ..
رسيد به اين ايه اي بشر هر جا باشي مرگ پيدات ميكنه ..
جذبش كرد گفت فلاني كار مكيني گفت اره ..
فردا صبح رفتم دنبالش ديدم نيست ..از كاسبه مسجد پرسيدم اين جوون كجاست ؟؟
گفت اين جوونه خيلي روح بزرگ داره ..اين فقط يه روزه كار ميكنه بعد اون دنبال مسجد دين ..
گفت طفلي مريض شده ..
رفتم عيادتش اصرار كرد ببرمت دكتر ..گفت نه طبيب بيمارم كرده ...
بابا اين ساعت براي هممون پيش مياد ..همه پولدارا فاسق ها ..با كلاس ها وو..
گفت دلم نميخواد با حالت مرض تو مسجد بميرم ..
بغلش كردم ..گفت دو تا وصيت دارم گوش كن ..
گفت اين بيل و اينم زنبيلم و اين قرانم مال كسي باشه كه منو خاك ميكنه ..
منم نميخوام وبال كسي باشم ..
اما يه وصيت ديگه هم دارم دلم ميخواد حتما عمل كني اين انگشتره رو ميخوام ببري بغداد ..
گفت براي چي بغداد ؟؟ گفت اخه من پسر هارون الرشيدم ..
عه بابات كاخ نشين تو ويرانه نشين ؟؟
والله ايمانم نگذاشت ...بگو اي كاخ نشين پسرت تو يكي از ويرانه هاي بصره فوت شده گفته اين انگشتر مال خودت من نميتونم فرداي قيامت جواب اين انگشتر رو بدم ..
گفت يه خواهش ديگه اي هم ازت دارم .. ميشه بلندم كني ميخوام به ديوار تكيه بدم ..
ميخوام دو زانو بشينم گفت بابا راحت باش تو مريضي ..
گفت نه مگه نميبيني اقا علي داره مياد !!
اقا علي داره مياد ..
هاي هاي علي مياد به بالين يكي مياد سفارش ميكنه به عزراييل اين يه عمر منو تنها نذاشته كمكش كن ..
به يكي هم ميگه دلم خون كرده هر چقدر دلت مياد جبران كن ..
برگفته از سخنان مرحوم حاج كافي ..
سلام به بزرگان غريبانه ...
يه بازيگر قبل انقلاب بود به اسم علي ازاد ..
قبل انقلاب متناسب با حال و روز اون روز سينماي ايران فيلمهاي مبتذلي هم بازي كرد ..
بعد انقلاب بااصرار خودش خواست تو سريال امام علي بازي كنه ..
داوود ميرباقري هم نقش ابن عباس پسر عموي امام علي رو به ايشون داد ..
يه سكانسي بود ابن عباس بايد ميرفت تو خيمه اقا علي باهاش حرف بزنه ..
محمد رضا شريفي نيا سال 72 تعريف ميكرد بهش ميگفتند برو داخل ..
بلند بلند گريه ميكرد تو رو خدا اين سكانسو عوض كنيد ..
من به خاطر گذشته ام شرمم مياد برم خيمه اقا علي ع ..
كارگردان ميگفت بابا كسي تو نيست برو داخل گريه ميكرد و به خاطر گذشتش شرمش مشد بره تو خيمه ..
از علي شرم دارم
جالب بود خيلي ادماي مثلا روشنفكر مجالس دانس و عيش رو كلاس ميدونند ..
اكبر ازاد همه اينا رو تجربه كرده بود و اخر فهميد راه درست كجاست ..
حالا خيلي ها دارن ميرن پله اول ..
حالا ميخوام خودمو نصيحت كنم ..
ميخوام با اقا علي صحبت كنم ..
منو ميشناسي حتما ..همون ادم پر مدعا ...
اقا علي علي علي علي علي اول مظلوم عالم خودت ميدوني من اوني نيستم كه مردم فكر ميكنند ..
به جان زهرات قسم وقتي دعاي ناد علي رو ميخونم ..
حس ميكنم داراي با يه لبخند تلخي بهم نگاه ميكني ...
مثل هميشه با اون نگاه ابهت اميزت كه كوه رو خرد ميكنه .. ..
مگه شما يتيم نواز نيستي ..
جان زهرا اونجوري نگام نكن ..
اون لبخند تلخت خيلي آزارم ميده ..
بخدا دوستون دارم اقا ..بخدا دروغ نميگم ..
ميدونم از دستم ناراحتي ميدونم ....
ميدونم ميدوني من يه ادم پرمدعا هستم و بس ..
با خودت ميگي چقدر ادعا و اداي ادم خوبا رو در بياره و ....
علي علي علي علي
جوانيم عمرم زندگيم به فداي يك لبخندت مولا جان ..
هر چند جوونم ..ولي حاضرم جوونيم فداي يك لبخندت باشه مولا جان ..
اقا جان اقا جان ..
لحظه مرگ... لحظه مرگ لحظه اي هم شده زود بيا و برو ..
فقط يك لحظه يك لحظه زمان مرگ براي ديدن من بيا ..
مرگ رو هم عاشقانه دوست دارم اگر براي يك لحظه در اون قاب نگاهت لبخند رضايتت باشه ...
مرگ هم با اين رويا شيرين تر از عسل ميشه ..
شب اول قبر با ديدن مولا علي ع لبخند بر لبانم جاري ميشه ..
مرگ هم زيباست وقتي اخرين سكانسش به كارگرداني مولا علي ع و لبخندش تموم بشه .. ..
بزرگان غريبانه باز تاكيد ميكنم چله زيارت عاشورا فراموشتون نشه..
تو اون كانالي كه بهتون معرفي كردم حتما عضو بشيد ..خيلي ها اونجا حاجت روا شدند اين چله رو ايت الله بروجردي از اقا امام زمان ياد گرفته ..
تو اين چله فقط يك حاجت ميتونيد طلب كنيد ...
تو دعاهاي ديگه نماز اول وقتتون حقير رو هم دعا كنيد ..
ازتون تقاضا دارم منم دعا كنيد ..
بخدا تعارف نميكنم ازتون خواهش ميكنم براي منم دعا كنيد ..من محتاج دعاهاي شمام ..
ماه رجب
ماه رجب هفتمین ماه از ماه های قمری(اول ماه رجب امسال برابر با شنبه ۲۱ فروردین ماه ۱۳۹۵)، ماهی بسیار شریف و از ماههای حرام است. رجب نام نهری است در بهشت که از عسل شیرین تر و از شیر سفیدتر است و هر کس در این ماه روزه دارد، از آن نهر آب می نوشد. به ماه رجب، رحب الأصب، یعنی ماه ریزش رحمت خداوند بر مردم نیز می گویند.
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلم فرموده اند: «ماه رجب برای امت من (ماه استغفار) است . رجب ماه خدا و ماه شعبان ماه من و ماه رمضان ماه امت من است . کسی که یک روز از ماه رجب را روزه گیرد، مستوجب خشنودی خداوند گردد ، غصب الهی از او دور می گردد و دری از درهای جهنم به روی او بسته می شود.»
در حدیث دیگری نیز آمده است که هرکس سه روز آن را روزه دارد بهشت بر او واجب گردد.
در ماه رجب دعاها و اعمال خاصی وارد است که مهمترین آنها «اعمال ایام البیض» (۱۳ تا ۱۵ ماه) و اعمال ام داوود و برنامه اعتکاف است . این اعمال در کتاب شریف مفاتیح الجنان محدث قمی گردآوری شده است .
حوادث تاریخی و مذهبی بسیاری در ماه رجب روی داده است که در زیر به آن اشاره می شود:
ولادت حضرت امام محمد باقر علیه السلام در سال ۵۷ ، شهادت امام علی النقی علیه السلام در سال ۲۵۴ ، ولادت امام محمد تقی علیه السلام در سال ۱۹۵ ، میلاد امام علی علیه السلام در کعبه ، وفات حضرت زینب سلام الله علیها ، شهادت امام موسی بن جعفر علیه السلام در سال ۱۸۲ ، مبعث پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم ، وفات ابراهیم فرزند پیامبر اکرم صلی الله عیه و آله و سلم در سال دهم هجرت ، وفات ابوطالب علیه السلام در سال دهم بعثت و درگذشت ابن سکیت در سال ۲۴۴ قمری .
سلام به بزرگان غريبانه ..
انشالله كه چله زيارت عاشوراي مرحوم ايت الله حق شناس رو شروع كرده باشيد .. حتما حتما تو اون كانالي كه بهتون معرفي كردم عضو بشيد .اگه نتونستيد عضو بشيد شمارتون رو خصوصي بذاريد تا عضوتون كنم ..اگه خواهر هستيد از طريق وب خواهران ...چون به نوعي با دعوت نامه مرحوم حق شناس مهمون سفره سبز امام حسين ميشيد .. تو اون كانال كم نيستند كساني كه حاجت روا شدند شما با ديدن اون مطالب با اعتقاد بيشتري اين چله رو دنبال ميكنيد ان شالله حاجت روا خواهيد شد ..تاكيد ميكنم هر چله براي يك حاجته ..
چله زيارت عاشوراي ايت الله حق شناس
ماه رجب هم رسيد باور كنيد برادران و خواهران به راحتي به زودي اين ساعتها و روزها به پايان خواهد رسيد ..
باور كنيد مردگان حسرت اين روزها و شبها رو ميخورند ..يه روزي تنهاي تنها ميشيم ...
ما ميمونيم و اعمالمون كه تجلي پيدا ميكنه در قالب اون عذابهايي كه برامون در نظر گرفتند ..
ماه رجب رو قدر بدونيم ..حداقل يك روز ازين ماه رو روزه بگيريم .. ..
استغفار كنيم ..براي ديگران دعا كنيم ..براي دردمندا و مريض دارها ..
اخه تا كي امثال من بايد شرمنده اقا امام علي و بي بي زهرا باشند ؟؟
اگه جووني من عمر من چراگاه من چراگاه شيطون شده ... اقا دارم مولا دارم ..مولاي من
نوكراشو ول نميكنه به امون خدا هنوز اميد دارم هدايت بشم ..
ادامه مطلب دستور العمل ايت الله قاضي استاد ايت الله بهجت و علامه طباطبايي درباره ورود به ماه رجب و شعبان و رمضان عنايت بفرماييد ..
درد دل دخترک با خدا
پدرم مرا به خاطر قرضی که داشت شبی به طلبکار خود فروخت ...
پس از مرگم ..در شب اول قبرم از تو میپرسم چرا ؟؟؟
قبل ازینکه تو از من بپرسی چرا ؟؟؟
ببخشید نمیخوام العیاذبالله خدا رو زیر سوال ببرم ..فقط یک مطلبی بوده که جایی خوندم و به نظرم جالبب بوده ..عکس دیگه ای هم نتونستم پیدا کنم خواستم یه عکسی باشه که چهره ای توش دیده نشه .
سلام به بزرگان غريبانه فكر ميكنم اعضاي وبلاگم همشون از اين چله نشيني مطلع شدند ..
ان شالله همتون حاجت روا بشيد ..
حتما حتما هم تو اون كانال عضو بشيد ..شك نكنيد شما به دعوت ايت الله حق شناس اونجا اومده ايد ..
ار دستش نديد ...
جمعه ۲۰ فروردین۱۳۹۵ ساعت: 0:23 | توسط:ازولایت تاشهادت | ||||
بسم رب المهدی روحی فداء از امشب تا محقق شدن ظهور و حضور مولای غریبمون هر شب، وعده هممون رأس ساعت 11 شب همگی دست به دعا شویم برا معجل شدن ظهور و حضور مولا... بیاییم هر شب در این ساعت، ساعتهامونو کوک کنیم تا در این ساعت یه کار بسیار مهم انجام بدیم و اون هم خوندن دعای فرج و سلامتی مولامونه( به پیشنهاد مدیر وبلاگ ارزشی الهی) إن شاءالله یک صدا از خدا فرج مولا رو بخوایم تا خدای مهربون با عنایت کریمانش لطفی بکنه بر هممون و از بقیه غیبت مولای غریبمون چشم بپوشه الهی به حق عمه سادات، عجل لولیک الفرج المهدی روحی فداء |
سلام ..
پيشنهاد خيلي خوبيه
ولي به فرمايش ايت الله بهجت اگر موچب فرج عمومي نشه براي داعي موجب فرج ميشه ..
خواهشا كساني كه اين دعا رو ميخونند براي حل مشكلات خودشون و همقطاران هم دعا كنند ..
علي الخصوص بيماران و دختران دم بخت
چله زيارت عاشوراي ايت الله حق شناس
توصیه آیتالله حقشناس برای برآورده شدن
حوائج/ چگونه چله زیارت عاشورا بگیریم
به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، همه ما حاجات دنیوی و اخروی بسیاری داریم که شاید ندانیم برای اجابت آنها چگونه خداوند را بخوانیم و به دامان پاک ائمه اطهار علیهمالسلام دست توسل بزنیم.
آیتالله میرزا عبدالکریم حقشناس، یکی از سالکان و عارفان الهی است که توجه به توصیههای اخلاقی و عرفانی ایشان نیز میتواند در مقاطع مختلف زندگی برای ما راهگشا باشد یکی از این دستورالعملها در خصوص نحوه دعا کردن است که درباره قرائت زیارت عاشورا توصیههایی ذکر شده است.
آنچه که در ادامه میآید چله زیارت عاشورا به شیوه آیتالله حقشناس است:
شاگردانش میگفتند: آیتالله حقشناس به طور معمول با سه عمل حاجتهای مادی و معنوی خود و دوستانش را میگرفت:
اول: با چله زیارت عاشورای امام حسین (ع)
دوم: با روضه و اشک بر شیرخواره سیدالشهدا حضرت علیاصغر (ع)
سوم: با تمرکز و مراقبه بر حضور قلب در نمازهای واجب و دعای بعد از نماز:
شاگردانش میگفتند: آیتالله حقشناس به این چله زیارت عاشورای امام حسین (ع) اعتقادی کامل داشت.
آیتالله حقشناس بر این باور بود که با این چله زیارت عاشورای امام حسین (ع) میتوان به حاجتهای بسیار بزرگ و نشدنی دست یافت.
شاگردانش میگفتند: آیتالله حقشناس معتقد بود برای رسیدن به حاجت و مقصودی خاص، اگر این چله درست و همراه با شرایطش به جای آورده شود رد شدنی نیست و اگر هم برای رسیدن به این حاجت به خیر و صلاحتان نباشد، آن را به شکلی به شما حالی خواهند کرد.
شاگردانش میگفتند: حاج آقا معتقد بود اگر به شما حالی کنند رسیدن به این خواسته و حاجت به خیر و صلاحتان نیست و با این حال، شما بر آن پافشاری کنید، از خاصیتها و ویژگیهای این چله شگفت و مجرب آن است که در بسیاری از موارد، باز هم خواسته و حاجتتان را به شما خواهند داد! فقط امکان دارد عوارضی ناخواسته را که به علل و معلولهای ماورایی برمیگردد، برای شما به همراه داشته باشد.
شرایط و توصیههای این چله
مرحوم حقشناس این روش از چله زیارت عاشورا را از مرحوم آیتاللهالعظمی بروجردی فرا گرفته بود و خودش نیز شرایطی را از اخبار و روایات و مکاشفاتش استنباط کرده بود.
بزرگترین اصلی که آیتالله حقشناس بر آن پافشاری داشت، عزم و اراده چهل روزه بر مراقبه از اعمال و ترک محرمات و انجام واجبات بود، به خصوص مراقبت از زبان، زبانی که در این چهل روز قرار است کلمات و بندهای زیارت عاشورای امام حسین (ع) بر آن جاری شود، باید پاک و ظاهر باشد.
مرحوم حقشناس میفرمود: اگر کسی در این چهل روز مواظبت بر ترک محرمات و انجام واجبات به خصوص مراقبه از ترک گناههای زبانی نداشته باشد و این چله را با بقیه شرایطش به جای آورد، من به هیچ وجه تضمین نمیکنم به حاجتش برسد.
بنا بر توصیههای آیتالله حقشناس معتقد بود: همین که آدمی در این چهل روز تصمیم و اراده حقیقی بر ترک محرمات و انجام واجبات داشته باشد. کافی است و این شرط زیاد هم سخت نیست من خودم بارها به آدمهای معمولی، این چله زیارت عاشورا را توصیه کردهام، در چند مورد بعضی از آنها پس از چهار پنج روز آمدند و با خوشحالی و شعف از من تشکر کردند و اعتراف کردند فقط سه چهار روز بوده که این چله زیارت عاشورا را شروع کرده بودهاند که حاجتهایشان به آنها داده شده است.
آیتالله حقشناس معتقد بود که در این چله، بعد از شرط اهتمام بر ترک محرمات و انجام واجبات، بعضی امور توصیه اکید است و بهتر است حتماً رعایت شود:
1- خواندن زیارت، چهل روز پشت سر هم و مستمر باشد.
2- خانمهای محترمه در ایامی خاص که نمیتوانند نمازها را به جای آورند، در آن روزها یکی از نزدیکان و آشنایانشان را راضی کنند به جای آنها این زیارت را به جای آورد تا چله و استمرار چهل روزه منقطع شود.
3- همه زیارت و دیگر اعمال باید یکسره و بدون فاصله خوانده شود؛ یعنی نباید زیارت و اعمالش را تقسیم کرد و بخشی را در ساعتی و بخشی دیگر را در وقتی دیگر انجام داد.
4- کلمات و عبارات صحیح و درست ادا شود.
5- حرف نزدن در بین خواندن زیارت عاشورا (بعضی میگفتند با توجه به طولانی بودن این عمل، در صورت ضرورت ان شاءالله حرفهای ضروری خللی ایجاد نمیکند).
* سایر مسائلی که بهتر است در چله زیارت عاشورا مورد توجه قرار گیرد اما اگر مقدور نشد، ان شاءالله مشکلی نیست:
1- اولین روز از چله زیارت عاشورا، چهارشنبه باشد.
2- این زیارت روزها خوانده شود؛ یعنی از صبح بعد از طلوع آفتاب تا عصر قبل از غروب آفتاب. (بعضیها رعایت این شرط را لازم برشمردهاند).
3- به جز همسر و اعضای خانه، دیگران از این چله باخبر نشوند.
(حاج آقا تأکید میکرد قبل از شروع بهتر است همسر را در جریان بگذارید و او را نیز توجیه کنید تا حد امکان دیگران از این امر مطلع نشوند).
4- در این چهل روز، هر روزه به نیت سلامتی حضرت بقیهالله امام زمان (عج) صدقهای پرداخت شود.
دستورالعمل و شیوه به جای آوردن این چله زیارت عاشورا
این شیوه زیارت عاشورا از دو بخش تشکیل شده است. دومین بخش درست همان روشی است که در زیارتنامهها و مفاتیحالجنان ذکر شده است. بنابراین فقط اولین بخشی که به طور معمول حداکثر 15 دقیقه طول میکشد، به آن اضافه میشود.
بخش اول:
1- صد مرتبه تکبیر میگویید. (اللهاکبر)
2- لعن و سلامهای زیارت عاشورا را یک بار میخوانید؛ یعنی از «اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و ...» تا انتهای «السلام علی الحسین و علی علیبن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین».
(این دو بخش در قسمتهای پایانی زیارت عاشورا قرار دارد و قبل از هر دو بخش نوشته است: پس صد مرتبه میگویی: ... اما شما در این قسمت، این دو فقره معروف به لعن و سلام را فقط یک مرتبه میخوانید).
3- خواندن زیارت عاشورا از ابتدای زیارت تا ابتدای این دو فقره لعن و سلام.
4- خواندن دو رکعت نماز به نیت هدیه به حضرت اباعبدالله الحسین (ع).
5- دوباره صد مرتبه تکبیر گفتن.
بخش دوم:
خواندن زیارت عاشورای امام حسین (ع) به همان روشی که در مفاتیح الجنان آمده است؛ یعنی زیارت عاشورا را از ابتدا تا انتها با همان صد لعن و صد سلام که در متن زیارت مکتوب است میخوانید.و دو رکعت نمازی را که بعد از زیارت وارد شده است، یادتان نرود؛ زیرا این دو رکعت نماز، از اجزای زیارت عاشورای امام حسین (ع) محسوب میشود و باید خوانده شود.
سلام به بزرگان غريبانه اول قصد داشتم از ولادت خانم فاطمه زهرا مطلب بذارم ..گفتم خانم فاطمه زهرا از چله عاشوراي فرزندشون بيشتر خوشحال ميشند ..
زيارت چله عاشوراي ايت الله حق شناش شهره افاق هستش و بسيار مجرب ..
ان شالله از چهارشنبه شروع به خوندن كنيم
اصلاح ميكنم علي الظاهر تو اين چله فقط يك دعا مدنظر هست ..
تو اين چله فقط يك حاجت و خواسته رو درنظر داشته باشيد ..
تو ادعيه بعدي براي ديگران دعا كنيد
اين نظرات كاربران تو پستهاي چله عاشوراست ..
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13930911001098
ممنون از راهنمایی شما
من همیشه این کاررو میکردم وبه برکت سیدالشهدا علیه السلام قبل از اتمام چله حاجتمو میگرفتم
امسال هم چله گرفتم که برای اربعین اسم ماروهم بنویسه والحمدلله آقاآبروداری کردن ومثل همیشه روی نوکرشونو زمین ننداختن
منم برای مشکلی 6-7 ساله که برطرف شدنش به معجزه شباهت داشت خواندم و بعد از حدود 2 ماه مشکلم حل شد و تا زنده ام هرچه خدا را شکر کنم کمه ، الحمدلله
السلام علی الحسین
http://arose93.blogfa.com/post-37.aspx
سلام
اگه تمايل داشتيد تو كانال تلگرامه دوستداران ايت الله حق شناس عضو بشيد
اين ادرسشه كم نيستند كساني كه اونجا حاجت روا شدند ..
hghshenas110@
اين كانال 12 هزار عضو داره ..يه كانال ديگه داره اگه وارد اون شديد كليك كنيد وارد كانال اصليش يعني همين 12هزار عضو بشيد
ان شالله از چهارشنبه شروع كنيد ..خود من كه اين دعا رو حتي المقدور بعد از طلوع افتاب خواهم خوند ..خوب خوب مطالب و شرايطش رو مطالعه بفرماييد دوري از گناه علي الخصوص گناهزباني از شرايط اساسي اين چله هستش ..
بازگشت از مشهد و برخورد با دخترك
زائر غريب اقا بودم ..ساعت 12 شب عازم حرم ميشدم و تا خود صبح اونجا حضور داشتم ..
قبل از هر چيز بگم براي تك تكتون دعا كردم .
براي همه دختران دهه شصت سرزميم كه بر اثر بي عدالتي روزگار به حقي كه لياقتشون بود
نرسيدند ..براي زنهاي ستمديده مملكتم كه زير چنگال شوهران ستمكار زندگي رو ميگذرونند ..
شما رو هم اصلا فراموش نكردم ..
.حتي با دو تا نامه هم شب دوم هم شب اخر اسم تك تكتون رو البته بسيار ريز كه فقط خود اقا بتونه بخونه
نوشتم و انداختم تو ضريح اقا ..
براي همه از دل شكسته سرگردان
تا اون بزرگواري كه دوسال پيش به حرم مشرف شده بود و ميگفت .....
براي اون خواهر كوچكي براي درس و كنكورش التماس دعا داشت تا تك تك بچه هاتي وبلاگ و
همچنين براي بزرگان قديم وبلاگم ..
علي الخصوص يه بزرگواري كه ميگفت يه مشكل دارم به جز خدا نميتونه حل كنه و سه سال گريبانگيرش هستمو. متاسفانه وبلاگش حذف شد ..
شب اخر حرم برام يه حس و حال غريبي داشت
بخصوص برخورد با يه دختر كوچك كه واقعا قلبمو جريحه دار كرد ..
چند متر مونده به حرم يه خانوم كوچولي زيبا با چادر يه پارچه سبز بهم داد ..
. منم قبل ورود به حرم با هندزفري اهنگ بي بي بي حرم حامد زماني و هلالي رو كه داداش
حسين مهربون از تلگرام برام فرستاده بود رو گوش ميكردم تا حال و هوام به حرم نزديك بشه ..
بهم گفت ميشنويد ؟؟
لطفا هندزفري رو از گوشيت بردار ميخوام باهات صحبت كنم ..
بهم گفت مامانم مريضه ..دكتر گفته خرجش خيلي زياده ميشه كمكم كني ؟؟
اگه بدونيد چقدر چهره معصومي داشت ..
فهميدم داره دروغ ميگه..
بهش گفتم دختر جون قربون شكل ماهت چرا درستو نميخوني ؟؟
اخه تو الان بايد فكر آيندت باشي عزيزم ..
گفت چشم درسمو ميخونم شما فقط كمك كن حال مادرم خوب بشه ..
بهم گفت باور كن من به هيچكس نميگم چهره شما مشخصه ادم خوبي هستي .
. علي رغم اينكه ميدونستم داره دروغ ميگه به خاطر عذاب وجدان خودم و نگاه معصومش پنجاه تومن بهش دادم ..
جالب اينجا بود ميگفت باز يه پنجاهي ديگه بهم بده همينطور دنبالم ميومد و وولم نميكرد ..
چون ميدونستم داره دروغ ميگه گفتم بيش ازين ديگه پول دادن درست نيست ..
بعد اينكه رفت نگاه معصومش تو چشام بود .
با خودم ميگفتم اين خانوم كوچولو اگه گير يه ادم كثيف بيفته به همين راحتي ولش ميكنه ؟؟
گير اون ادم كثيف هاي كه به هر دليلي پولشون از پارو بالا ميره ..
تو حرم تا خود ضريح بلند بلند گريه ميكردم ..
اصلا هم برام اهميت نداشت مردم درباره من چي فكر ميكنند .پارچه سبرشو زدم به ضريح اقا ..
به اقا گفتم ميدونم اين دختر داشت دروغ ميگفت
ولي اگه اين دختر خانم فرزند يه ادم حسابي و يه انسان موجه بود مجبور نبود ساعت يك شب از يه مرد غريبه
گدايي كنه ..
الان فكر درس و مشق و زندگي ايندش بود ...
سبزش رو زدم به ضريح اقا و براش دعا كردم ..
در ابتداي سفر دو تا دختر دانشجو تو هواپيما كنارم نشستند به محض پرواز روسرس هاشو
برداشتند و به مهماندار ميگفتند ما ماهي دو سه بار رفتت و برگشت با هواپيما سفر ميكنيم چرا
فلان سرويس شما اينجوري و
... وااااااي خدا
امان ازين تبعيض و فاصله طبقاتي تو جامعه
خلاصه موقع برگشت خيلي سخت بود شب شهادت بي بي زهرا ...
بي دليل يه دفعه اي عازم سفر مشهد نشدم واقعا دلم پر بود
..اونجايي كه هلالي ميگه به همه ميگم كه مادرمي واقعا بغض آدمو ميتركونه ..
. گفتم بي بي زهرا از طرف خيلي ها اومدم
..خودت هم ميدوني كه چقققققققققققدر دلم گرفته و شكسته ..
ما شما رو مادر خودمون ميدونيم ..منتظر دعاي مادرانه شما تو حرم فرزندتون رضا ع هستيم ..
خلاصه نامه رو نوشتم و انداختم تو حرم براي تك تكتون هم دعا كردم
فكر نميكنم كسي رو از قلم انداخته باشم ..
ديگه خدا ميمونه و خانم فاطمه زهرا و اقا علي بن موسي الرضا
..اميدوارم حاجتمو از خانم فاطمه و زهرا و اقا امام رضا بگيرم و شما هم حاجت روا بشيد .
. هزار بار گفتم باز هم ميگم درسته يك دنياي ديگه اي هم هست ولي اگه قرار به اسايش و راحتي باشه بايد براي كساني باشه كه راه خدا رو انتخاب كردند ..
قرار نيست ادم با بدبختي و فلاكت زندگي كنه و بگه چون من باخدا هستم بايد چنين زندگي كنم..
به والله قسم خودم دوران كودكي و نوجواني بدترين زندگي ممكن رو تحمل كردم و با تمام وجودم طعم تلخ بدبختي رو چشيدم ..
ميدونم گرفتاري يعني چي ..
ان شالله از سر صدق دعا براي شما هم كه بوده خانم فاطمه زهرا و اقا علي بن موسي الرضا منو حاجت روا
كنند .. الهي امين..
فاطمه جان .. الان هم دارم با گريه مينويسم
به همه ميگم كه مادرمي
آرزوي روز محشرمي
به همه ميگم كه فاطمه جان ارزوي روز محشرمي
به علي قسم كه فاطمه جان اولين مدافع حرمي
اي كه روشني قلب مني سرنوشتمو رقم ميزني
با دعاي مادرانه تو من شدم حسيني و حسني
موقع برگشت از حرم به يكي از بچه ها پي ام دادم برام دعا كن دارم برميگردم ..
با تعجب گفت اي بابا اقا تو الان پيش اصل دعا اقا امام رضا هستي بعد ميخواي من دعات كنم ؟؟
الانم تو اين پست چون تازه از حرم برگشتم فقط ازتون ميخوام دعا كنيد امام رضا و خانم فاطمه
زهرا اول شما بعد هم منو نگاه كنند ..
نه يه نگاه معمولي
ازون نگاه مهربونا كه دل همه رو حالي به حالي ميكنه ...
شهادت بي بي زهرا س
مدينه در دهان شب فرو رفته است، مسلمانان همه خفته اند. سکوت مرموز شب گوش به گفتوگوي آرام علي دارد.
و علي که سخت تنها مانده است، هم در شهر و هم در خانه ، بي پيغمبر، بي فاطمه. همچون کوهي از درد، بر سر خاک فاطمه نشسته است.
ساعت ها است.شب ـ خاموش و غمگين ـ زمزمه درد او را گوش مي دهد، بقيع آرام و خوشبخت و مدينه بيوفا و بدبخت، سکوت کرده اند، قبرهاي بيدار و خانه هاي خفته ميشنوند.
نسيم نيمه شب کلماتي را که به سختي از جان علي برميآيد، از سر گور فاطمه به خانه خاموش پيغمبر ميبرد.
ـ بر تو، از من و از دخترت ـ که در جوارت فرود آمد و به شتاب به تو پيوست، سلام اي رسول خدا.
ـ از سرگذشت عزيز تو ـ اي رسول خدا ـ شکيبايي من کاست و چالاکي من به ضعف گراييد . اما، در پي سهمگيني فراق تو و سختي مصيبت تو، مرا اکنون جاي شکيب هست.
من تو را در شکافته گورت خواباندم و در ميانه حلقوم و سينه من جان دادي، "انا لله و انا اليه راجعون”.
وديعه را بازگرداندند و گروگان را بگرفتند، اما اندوه من ابدي است و اما شبم بيخواب، تا آنگاه که خدا خانهاي را که تو در آن نشيمن داري، برايم برگزيند.
هماکنون دخترت تو را خبر خواهد کرد که قوم تو بر ستمکاري در حق او همداستان شدند. به اصرار از او همه چيز را بپرس و سرگذشت را از او خبر گير.
اينها همه شد، با اين که از عهد تو ديري نگذشته است و ياد تو از خاطر نرفته است
خواستم از ” بوسوئه ” تقليد کنم، خطيب نامور فرانسه که روزي در مجلسي با حضور لويي، از ” مريم ” سخن ميگفت . گفت : هزار و هفتصد سال است که همه سخنوران عالم درباره مريم داد سخن دادهاند.
هزار و هفتصد سال است که همه فيلسوفان و متفکران ملتها در شرق و غرب، ارزشهاي مريم را بيان کردهاند.
هزار و هفتصد سال است که شاعران جهان در ستايش مريم همه ذوق و قدرت خلاقه شان را به کار گرفته اند.
هزار و هفتصد سال است که همه هنرمندان، چهرهنگاران، پيکرسازان بشر، در نشان دادن سيما و حالات مريم هنرمندي هاي اعجازگر کرده اند.
اما مجموعه گفتهها و انديشه ها و کوششها و هنرمنديهاي همه در طول اين قرنهاي بسيار، به اندازه اين کلمه نتوانسته اند عظمتهاي مريم را بازگويند که: "مريم (س)، مادر عيسي (ع) است ".
و من خواستم با چنين شيوه اي از فاطمه بگويم. باز درماندم
خواستم بگويم، فاطمه دختر خديجهي بزرگ است.
ديدم فاطمه نيست.
خواستم بگويم که فاطمه دختر محمد است.
ديدم که فاطمه نيست.
خواستم بگويم که فاطمه همسر علي است.
ديدم که فاطمه نيست.
خواستم بگويم که فاطمه مادر حسين است.
ديدم که فاطمه نيست.
خواستم بگويم، که فاطمه مادر زينب است.
باز ديدم که فاطمه نيست.
نه، اينها همه هست و اين همه فاطمه نيست.
فاطمه، فاطمه است.
دكتر شريعتي
این لینک مربوط میشه به سخنان حاج کافی مدت زمانش بسیار کوتاه اینو تعریف نمیکنم تا خودتون گوش بدید و اشک تو چشای فاطمیتون جاری بشه ..از دستش ندید دو دقیقه هم نمیشه
http://yasmedia.ir/1391/10/25/kafi-shab-ghadr-va-emzay-hazrat-zahra.html
سلام ..
سلام به فاطمه .. مظهر يک دختر، در برابر پدرش.
مظهر يک همسر در برابر شويش.
مظهر يک مادر در برابر فرزندانش.
مظهر يک ” زن مبارز و مسئول ” در برابر زمانش و سرنوشت جامعه اش.
سلام به مادرم ..سلام به مادر درد كشيده ام ..
سلام به مادر سيلي خورده ام ..سلام به مادرم كه اكنون غمگين و خاموش گشته است ..
سلام به مادر پهلو شكسته ام ..
سلام به وداع كننده اي كه نه خشمگين است و نه ملول ...
واااااااااااي مادرم زهرا زهرا زهرا
مادرم اجازه ميدي مثل يه فرزند دردكشيده كه دلش پره از طرف جوونها با شما درد و دل كنم و شما سلام ما
رو به خدا برسوني ؟؟
خانوم مگه حيدر كرار اقاجانم علي بن ابي طالب زمان مناظره با دانشمندان يهود نگفت اسب وقتي شيهه
ميكشه ميگه اللهم النصر الموحدين علي الكفار ..خدايا موحدين رو بر كفار پيروز گردان..
تو جامعه خيلي از جوونها مثل من و بچه هاي وبلاگ هستند به قول مرحوم كاشي ياغي نيستند خانوم ..
ميشه به اون دختراني كه به شما اعتقاد دارند و شما رو ستاره پوش خودشون ميدونند نگاه ويزه كنيد ؟؟
خانوم خودم ديدم دختراني كه به هيچي اعتقاد ندارند و به راحتي همسر دار شدند ولي دختران پاكي هنوز موندند و منتظر يه مرد پاك طينت براي ادامه زندگيشون هستند ...
يا زهرا اين كفار كه معاد و دين و اسلام رو به سخره ميگيرند دختراي محجبه رو مسخره ميكنند ميگن چرا
شماها نتونستيد به ارزوهاي دنيويتون برسيد ؟؟ پس اسموني هاي شما كجاند ؟؟
بر اثر اشتباه گذشتگان خيلي از دختران مومنه ما علي الخصوص دختران دهه شصت نتونستند به حقي كه بوده برسند ..
به حق لالايي پسرت حسين براي فرزندش علي اصغر ..به حق گلوي بريده علي اصغر ع ازتون تمنا ميكنم به زودي قبل اينكه با خدا قهر كنند بهترين گزينه رو براشون قرار بديد و به خونه بخت برند ..
خانوم من گنه كار من روسياه من دارم شما رو واسطه ميكنم به حق گريه ها و ناله هات بين درو ديوار از خدا درخواست كنيد كه يه همسر خوب و هم شانشون روبه روشون قرار بگيره ..
ميدونم شما اخر قصه به دادشون ميرسيد ...
ازتون التماس ميكنم دنياي كسايي رو كه عاشق شماند به كوري چشم دشمنان از طرف خدا اباد كنيد ..
خانوم فاطمه زهرا دستاي مهربون شما مشكل گشاي خيلي ها بوده ..شب شهادتتون خيلي ها چشم به راهن ...مريض دارها .كودكان و زنان ستمديده ...
تو همين وبلاگ خيلي ها هستند مريض دارند و برا روز شهادتتون لحظه شماري ميكنند تا شما نگاهشون كنيد ..
خانوم ميدوني چي درد داره يكي عاشق خدا و اسموني ها باشه ..
مثل من خودشو گم كرده باشه و بترسه اخر كار روبه روي شما قرار بگيره ..ميترسه از راه علي ع و فاطمه جدا بشه ..
دستامونو بگيريد ...من بد خانوم من كوه معصيت يه بار نگيد ايني كه داره دعا مينكنه گستاخه و لياقت نداره من دارم از طرف شما خواهش ميكنم درد و دلاي جوونها رو شنيدم
بزرگان غريبانه ان شالله فردا راهي سفر مشهد هستم .. خودم هم نميدونم چطور قسمت شد برم ..
باور كنيد تاكيد ميكنم باور كنيد دعا فقط براي خودم نيست ..هيچ ادعايي ندارم فقط به همين اخلاقم افتخار ميكنم عشق و
زندگي زيبا و عاقبت به خيري رو براي همه ميخوام براي همه ..
اسم همه بچه هاي وبلاگ حتي اونايي كه قبلا بودند و حذف شدند يا رفتند رو نوشتم ان شالله فردا شب تا شب شهادت خانوم تو حرم برا خودتون و خانوادتون پيش اقا دعا ميكنم..
به فاطمه زهرا قسم دلم ميخواست انقدر قدرت داشتم به شماهايي كه تو اين برهه از زمان را خداه رو انتخاب كرديد دريا و اسمونها رو هديه ميكردم ..
تنها كاري كه از دستم بر مياد دعا كردنه ...
خدا خالق شماست و با بزرگيش بهترين ها رو بهتون هديه خواهد كرد ..علي الخصوص در سراي
جاويد و ابدابدين قيامت
در اخر هم ازتون تقاضا ميكنم براي من هم دعا كنيد ..
از همتون حواهش ميكنم ..تعارف نميكنم اينو جدي دارم بهتون ميگم من محتاج دعاهاي شما هستم ..
منو با دعاهاتون تنها نذاريد ..
منو با دعاهاتون تنها نذاريد ..
روحت شاد جوانمرد
کتایون ریاحی بازیگر کشورمان که در آخرین اثر فرجالله سلحشور نقش «زلیخا» را بازی میکرد به ضایعه درگذشت کارگردان یوسف پیامبر (ص) واکنش نشان داد.
صبح امروز هشتم اسفندماه فرج الله سلحشور کارگردان پیشکسوت سینما و تلویزیون ایران دار فانی را وداع گفت و به همین مناسبت حجت الله ایوبی رییس سازمان سینمایی متن پیامی را برای درگذشت وی صادر کرد.
متن این پیام به شرح زیر است:
«درگذشت استاد فرج الله سلحشور را به همه اهالی فرهنگ تسلیت می گویم. هنرمندی كه یك عمر كوشید تا جلوه هایی از زیبایی دین را به زبان تصویر نشان دهد. جهان اسلام و مسلمانان از شرق تا غرب جهان نام حاج فرج را می شناسند و هرگز فرامرش نخواهند كرد. این مصیبت را به خانواده معظمش و همه مردم ایران تسلیت گفته و علو درجاتش را از خدای بزرگ مسئلت دارم.»
ریاحی با انتشار تصویری از خودش و مرحوم سلحشور که در پشت صحنه فیلم یوسف پیامبر(ص) گرفته شده، در صفحه شخصی اینستاگرامش نوشت: «خوشا به حال یوسف که معبودی چون تو دارد/ خوشا به حال تو که بنده ای چون یوسف داری
هرکه بنده خداست بگه یا خدا»
مصطفی زمانی بازیگری که «فرج الله سلحشور» او را برای سریال «یوسف پیامبر» انتخاب کرد و از این طریق به شهرت رسید با انتشار این عکس در اینستاگرامش نوشت: «امروزم به اعتماد دیروز تو رقم خورد. روحت شاد حاج فرج عزیز.»
يادش بخير .. هيچ وقت اون سكانس مشهورش تو فيلم پرواز در شب مرحوم رسول ملا قلي پور فراموشم نميشه ..
از 5 سالگي با اون صحنه اخت گرفتم ..
منم نريمان مهدي نريمان فرمانده گردان كميل
گردان كميل هنوزم زنده ست ..گردان كميل به پيش ..
چقدر خوبه ادم عمرشو صرف خدا و اسموني ها كنه حالا چه بيست سال زندگي كنه يا صد و بيست سال ..
بعضي از معاندان از خدا بي خير تو سايتهاي زرد بعد مرگ ايشون اراجيف نوشتند..
متاسفانه جهالتشون به خودشون برميگرده ..
مرحوم علي حاتمي كارگردان مشهور سينماي قبل انقلاب ايران هم سن 51 سالگي فوت كرد
مرحوم رسول ملاقلي پور هم همينطور ..مرحوم خسرو شكيبايي هم سن 64 سالگي فوت شدند ..از اراجيف نوشتن چي نصيب بعضي ها ميشه ..
متاسفانه گمان ميكنند خودشون قراره تا ابد تو اين دنيا زنده بمونند ..
آب اجل كه هست گلوگير خاص و عام
بر حلق و بر دهان شما نيز بگذرد ..
مهم اينه كه ايشون تو عمر خودشون براي خدا و اسموني ها قدم برداشتند و هنرشون رو صرف
اسلام كردند ..
باز هم در پايان از همتون ميخوام براي هم دعا كنيم ..دعاي غايب بر غايب پذيرفته ميشه ..
درسته دنيا و مثل يه زمهرير ميگذره ولي خوب مقدمه ابدالابدين قيامته ..
تا اينجا درست نمشه اونجا هم درست نميشه ..
براي دل حقير هم دعا كنيد ..كه شديدا محتاج دعام ..
ياغي نيستيم
سلام به بزرگان غريبانه ..
باز بي لياقت بودم و نتونستم تو اين ايام براي اقا امام حسين و اقا ابالفضل العباس و امام سجاد قلمي بزنم ..
شايد بعضي از بزرگان فرصت نداشتند ..
ولي حقير فرصت داشتم خودمو لايق نميدونستم حرفي بزنم ..
برا وب مذهبي مطلب گذاشتن لياقت ميخواد و حتما بايد حس و حال معنوي توش باشه تا اثري داشته باشه ...
حداقل براي خودم كه اينطوره ..
درسته كه ولادت ائمه گذاشته
ولي هيچ وقت براي حرف زدن دير نيست ..
اگه يادتون باشه تو پستهاي گذشته يه ماجرايي از شيخ كاشي براتون گذاشته بودم ..
يه اقايي بوده به فاصله وضو گرفتن شيخ كاشي نمازشو ميخونه و تموم ميكنه ..
شيخ كاشي كه ازين كار شخص عصباني ميشه بهش ميگه چي كار ميكردي ؟؟
طرف هم كه ميدونه اگه بگه كاري نميكردم دروغ گفته و فهميده بود كه شيخ كاشي عصباني شده اينقدر تند
نماز خونده
..يه جمله قصار به ذهنش ميرسه به شيخ كاشي ميگه اومدم به خدا بگم كه من ياغي نيستم همين ..
ميگن جمله مرد تاثير زيادي تو شيخ كاشي گذاشت وقتي از شيخ ميپرسيدن حالت چطوره ؟ ميگفت من ياغي نيستم ..
همين الانم دارم از طرف همه جوونها كه مثل من دلشون ميخواد به خدا برسند و اون تهاي دلشون با اسموني هاست صحبت ميكنم ..ميگم
خدا ما ياغي نيستم ..
خدا شما رو به حق سر بريده اقا اباعبدالله به حق دو دست بريده عباس به حق اقا جانومون امام زين العابدين تنهامون نذاريد ..
دستمون رو بگيريد ..
ما تو اين دنيا و اخرت نيازمند نگاه مهربون شماييم خدا ..
خوبيم بديم به پات نوشته شديم خدا ..
خدا به جان دردانه ال رسول بي بي زهرا ما ياغي نيستيم ..
دستمونو بگيريد ..
در پايان باز هم ميگم دعا براي هم رو فراموش نكنيم ..
من هم براي تك تك تكون دعا ميكنم ..
يه حرفي ميخوام بزنم شايد يه خورده دور از ذهن باشه ولي كار با خدا و اسموني ها اصلا دشوار نيست ..
دلم ميخواد همه بزرگان غريبانه ..همه و همه ازون اول كسايي كه به وبم اومدند و رفتند تا اخرين لحظه اي كه من زنده ام تو وبم مياند ..
فرداي قيامت تو سفره مولا علي و خانم فاطمه زهرا باشيم ..
دلم ميخواد بچه هاي غريبانه همه و همه اون دنيا بهشتي باشند و تو سفر ه امام علي شاد شاد شاد باشند ...
اونجا عاشقانه با خدا حرف بزنيم ..
همه بزرگان غريبانه اون دنيا كنار هم نزد مولا علي باشند ..
همه بزرگان غريبانه ..
همه بزرگان غريبانه
همه بزرگان غريبانه
تو بهشت كنار مولا علي باشيم اونجا از اين وبلاگ صحبت كينم ..
حجاب
گذشت آטּ زمآטּ کـہ نفت رآ طلاے سیآه میگفتنـב ...
امـروز طـلا تویــــے ...
سیـآه ، چـــآבرتــــ ...
سلام به بزرگان غريبانه اين پست به پيشنهاد مدير وبلاگ الهي بوده ..
كه البته از وبلاگ خواهر كوچك فاطمي خواهر هانيه گرفته شده كه امسال بدليل كنكورشون وبشون رو اپ نميكنند ..
http://rahbehesht12.blogfa.com/#
ان شالله همه خواهراني كه براي لباس حضرت زهرا س ارزش قايلند سربلند دنيا و اخرت باشند ..
بهت دنيا و اخرت نصيبشون خواهد شد..
ولادت اقا جانم اقا بقيه الله امام زمان عج
بخدا عاشقا اقا مياد ..
يكي از كساني كه شرف ياب شد محضر مقدس بقيه الله اسماعيل هرقلي ..
هرقل يكي از دهات هاي هله ست ..
يه زخمي روي ران پاي راستشه ..هر سال فصل بهار كه ميشود ..اين زخم شكافته ميشه خونه ابه ازش مياد ناراحتش ميكنه ..
يه ادم ساده و كم درامد و چقدر مگه ميتونه خرج حكيم و دوا كنه ..يه روز امد پيش حله مرحوم سيد بن طاووس
گفت اقا من كه وضعم كه خيلي بده زخم پام نارحت كرده ..ميتونه كاري كني ..
اطباي حله رو خواند ..اطباي حله به اتفاق گفتند زخم پا رو بايد بريده شود واگر زخم رو ببريم رگ پاش هم بريده ميشه و اين اقا خواهد مرد ..
پس معيوبيم از معالجه ..
سيد بن طاووس گفت تو رو بغداد ميبرم شايد اونا بتونند معالجت كنند ..
اطبا بغداد هم همون نظر علماي حله رو تاييد كردند ..
به سيد طاوس گفت من برم سامرا يه زيارتي از قبر امام هادي و امام عسگري بكنم ..
اسماعيل هرقلي ميگه يه روز از حرم بيرون اومدم ..گفت برم در سرداب مقدس امام زمان ..
ده پونزده تا پله ميخوره تا بره سرداب
..همينجوري كه درد ميومد از پله ميومد پايين ميگفت يا صاحب الزمان ..بعد رفتن به سرداب
گفت با خودم گفتم برم كنار درياي دجله ..
گفت اومدمم لباسامو شستشو دادم ..
يه وقت ديدم چهار تا عرب سوار بر چهار تا اسبند ..
يكيشون جلو يك جواني مثل قرص قمره ..
سه نفر هم دنبال سرشند ..
يه نفر ازونا يه پيرمرد موقر محاسن سفيده ايه .. يه وقت ديدم جوان اومد از جلوي من رد شد ..
يه نگاه مشفقانه اي كرد و سلام كرد ..من جوابش داد ..
بعد آن جوان با اسم صدام كرد ..
اسماعيل چته بابا ؟؟
گفتم اقا پام ناراحته دكترا جوابم كردند ..گفت همينطور كه سوار بر اسب بود با دستش فشار داد گفت اسماعيل ان شالله خوب ميشه ..
سوار اسبش بود و پيرمرد بهم گفت اسماعيل نشناختي ؟؟
گفت اقاته ؟؟ گفت اقام كيه ؟؟ گفت امام زمانمه ..
گفت دويدم جلو ركابشو گرفم گفت اسماعيل برگرد گفتم نميرم اقا ..ول نميكردم ..پيرمرد گفت اسماعيل حيا نميكني امامت امر كرد برگرد ..
ايستادم اما چه ايستادني ..بدنم اينجاست و روحم داره اونجا ميره ..
برگرفته از سخنان مرحوم حاج كافي ..
سلام به بزرگان غريبانه ... ولادت اقا امام زمان عج بر شما مباركباد ..
الان وقت شادي ..شايد نبايد اين مطلبو الان ميذاشتم شب ولادت اقا مهدي عج ..
الان وقت شادي ..ولي خوب هدفم اين بود با خوندن داستان اسماعيل هرقلي يه انگيزه اي برامون بشه
چه بهتر كه الان و درين زمان از اقا امام زمان هديه بگيريم ..
شب ولادتش به بي بي زهرا س قسمش بديم حاجت هاي شرعي بندگان خدا رو بهشون بده و دلشون رو شاد كنه ..
اقا جان شما رو به مادرت فاطمه قسم ..نفسمون به نفست شما بسته ست ..
اقا دارم از زبون خودم ميگم ..همه كه مثل من بد نيستند ..
اصلا همه مثل من بد ..
هر چقدر هم كه بد باشم ..
با دعاي شما نميتونم خوب بشم ؟؟
غايب اصلي منم اقا ..مني كه پر از گناه شم و با گناهم مانع اومدنت شدم ..
ميدونم اقا دلت از عهد شكني هاي من شكسته ..
از مني كه فقط و فقط ادعا دارم و بس ..
اينجا اداي مرحوم كافي رو در ميارم و خودم نياز به يك تلنگر و نصيحت اساسي دارم ..
ولي هنوز منتظر نگاه مهربون شمام ..
هههههيييي
هيييييييييييي..
هيييييييييييي ..
حرف بزنيد با اقا ..
بهترين زمان كه تو تاريخ تولدش ايشونو به مادرشون فاطمه س و امام علي ع قسم بديم ..
به اقا امام علي ..به امام حسين ..حرف بزنيد با اقا ..
ان شالله به حق زهراي مرضيه همتون همين روزا و شبها حاجت روا بشيد ..
در پايان هم دعا براي هم رو فراموش نكنيم ..
من كه براي تكتون دعا ميكنم ..
شما هم دعا براي منو فراموش نكنيد ..
بخدا تعارف نميكنم ..از همتون تقاضا دارم براي من دعا كنيد ..
مدير وبلاگ باران بهشتي لطف كردند يه طرحي ريختند كه مديران وبلاگ براي اقا امام زمان صلوات بفرستند ..
برادران و خواهران هر چقدر كه دلشون خواست ميتونن براي اقا صلوات بفرستند ..
بزرگ مهدوي مدير وبلاگ كتيبه زيباي هيوا به نكته ظريفي اشاره كردند ..
احيا نيمه شعبان و اينكه فرصت رو غنيمت بشمريم و مهمترين دعامون ظهور اقا باشه كه متاسفانه حقير از ياد برده بودم ..
دعايي كه مورد تاكيد اقا امام زمان هم هست ..و تو مكاشفات بزرگان ذكر شده ..
متن اينستاگرامي علي دايي براي درگذشت همسر شهيد بابايي
«کل من علیها فان و یبقی وجه ربک ذو الجلال و الاکرام
دور جداییها خط بکشید. قصه قصه وصلت است. رفتن از دنیای خاکی را رها کنید. همسری با پروازی آسمانی به دیدار یار و همراهش رفته است. پیوندی مبارک در بهشت. پیوندشان را امشب عرشیان جشن میگیرند.
عروج همسر شهید خلبان بابایی را از صمیم قلب تسلیت عرض میکنم.»
گزيده اي از زندگاني شهید عباس بابايي
در سال 1329 در شهرستان قزوین دیده به جهان گشود. دوره ابتدایی را در دبستان «دهخدا» و دوره متوسطه را در دبیرستان «نظام وفا» ی قزوین گذراند.
در سال 1348، در حالی که در رشته پزشکی پذیرفته شده بود، داوطلب تحصیل در دانشکده خلبانی نیروی هوایی شد.
پس از گذراندن دوره آموزشی مقدماتی خلبانی، جهت تکمیل دوره، به کشور آمریکا اعزام گردید. در این مدت دوره آموزشی خلبانی هواپیمای شکاری را با موفقیت به پایان رساند و پس از بازگشت به ایران، در سال 1351، بادرجه ستوان دومی در پایگاه هوایی دزفول مشغول به خدمت شد.
همزمان با ورود هواپیماهای پیشرفته «f-14 » به نیروی هوایی- شهید بابایی در دهم آبان ماه 1355، برای پرواز با این هواپیما انتخاب شد و به پایگاه هوایی اصفهان انتقال یافت.
پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی وی گذشته از انجام وظایف روزانه، به عنوان سرپرست انجمن اسلامی پایگاه هوایی اصفهان به پاسداری از دستاوردهای انقلاب پرداخت.
شهید بابایی در هفتم مرداد ماه 1360 از درجه سروانی به سرهنگ دومی ارتقا پیدا کرد و به فرماندهی پایگاه هشتم اصفهان برگزیده شد. وی در نهم آذر ماه 1362، ضمن ترفیع به درجه سرهنگ تمامی، به سمت معاونت عملیات فرماندهی نیروی هوایی منصوب گردید و به ستاد فرماندهی در تهران عزیمت کرد.
او در تاریخ هشتم اردیبهشت ماه 1366 به درجه سرتیپی مفتخر شد
سرانجام عباس بابايي در 15 مرداد ماه همان سال، در حالی که به درخواست ها و خواهش های پی در پی دوستان و نزدیکانش مبنی برشرکت در مراسم حج آن سال پاسخ رد داده بود، برابر روز عید قربان در حین عملیات برون مرزی به شهادت رسید.
شهید سرلشگر خلبان ، عباس بابایی در هنگام شهادت 37 سال داشت. از او یک فرزند دختر به نام سلما و دو فرزند پسر به نام های حسین و محمد به یادگار مانده است.
ده خاطره از شهید عباس بابایی
1)بعد از ظهر یكی از روزهای پاییزی، كه تازه چند ماهی از شروع اولین سال تحصیلی ابتدایی عباس می گذشت، او را به محل كارم در بهداری شهرستان قزوین برده بودم. در اتاق كارم به عباس گفتم: پسرم پشت این میز بنشین و مشق هایت را بنویس.
سپس جهت تحویل دارو به انبار رفتم و پس از دریافت و بسته بندی، آنها را برای جدا كردن و نوشتن شماره به اتاق كارم آوردم. روی میز به دنبال مداد می گشتم. دیدم عباس با مداد من مشغول نوشتن مشق است. پرسیدم:
ـ عباس! مداد خودت كجاست؟
گفت: در خانه جا گذاشتم.
به او گفتم: پسرم! این مداد از اموال اداری است و با آن باید فقط كارهای مربوط به اداره را انجام داد. اگر مشق هایت را با آن بنویسی ، ممكن است در آخر سال رفوزه شوی.
او چیزی نگفت. چند دقیقه بعد دیدم بی درنگ مشق خود را خط زد و مداد را به من برگرداند. (راوی: مرحوم حاج اسماعیل بابایی، پدرشهید)
2) در دوران تحصیل برای كمك به بابای پیر مدرسه كه كمر و پاهایش درد می كند نیمه های شب ـ قبل از اذان صبح ـ به مدرسه می رود و كلاس ها و حیاط را تمیز می كند و به خانه برمی گردد. مدتها بعد بابای مدرسه و همسرش در تردید می مانند كه جن ها به كمك آنها می آیند! و در نیمه شبی « عباس» را می بینند كه جارو در دست مشغول تمیز كردن حیاط است .
3)در طول مدتی كه من با عباس در آمریكا هم اتاق بودم، همه تفریح عباس در آمریكا در سه چیز خلاصه می شد : ورزش، عكاسی، و دیدن مناظر طبیعی. او همیشه روزانه دو وعده غذا می خورد ، صبحانه و شام.
هیچ وقت ندیدم كه ظهرها ناهار بخورد . من فكر كنم عباس از این عمل ، دو هدف را دنبال می كرد ؛ یكی خودسازی و تزكیه نفس و دیگری صرفه جویی در مخارج و فرستادن پول برای دوستانش كه بیشتر در جاهای دوردست كشور بودند. بعضی وقت ها عباس همراه شام، نوشابه می خورد ؛ اما نه نوشابه هایی مثل پپسی و .... كه در آن زمان موجود بود ؛ بلكه او همیشه فانتای پرتقالی می خورد. چند بار به او گفتم كه برای من پپسی بگیرد ، ولی دوباره می دیدم كه فانتا خریده است .
یك بار به او اعتراض كردم كه چرا پپسی نمی خری ؟ مگر چه فرقی می كند و از نظر قیمت كه با فانتا تفاوتی ندارد ،آرام و متین گفت :« حالا نمی شود شما فانا بخورید؟»
گفتم:« خب ، عباس جان برای چه ؟» سرانجام با اصرار من آهسته گفت :« كارخانه پپسی متعلق اسرائیلی هاست ؛ به همین خاطر مراجع تقلید مصرف آن را تحریم كرده اند .»
به او خیره شدم و دانستم كه او تا چه حد از شعور سیاسی بالایی برخوردار است و در دل به عمق نگرش او به مسایل ، آفرین گفتم . (راوی: خلبان آزاده امیر اكبر صیادبورانی
سلام به بزرگان غريبانه نميخواستم به اينزودي پست اقا امام زمان رو عوض كنم ولي خوب جمله علي دايي واقعا منو تحت تاثير قرار داد ..
ما اگه قرار باشه دل اقامون امام زمان رو شاد كنيم بايد مثل شهيد بابايي ها عمل كنيم نه مثل حقير سراپاتقصير فقط و فقط ادعا داشته باشيم ..
ان شالله توفيق سربازي امام زمان رو داشته باشيم ..
بقيه داستان در ادامه مطلب توجه بفرماييد ...
خدا هرگز كسايي رو كه حق خوردن نميبخشه
ببین چی میشه اون کس که یه جو از حق مردم خورد
کسایی که تو این دنیا حساب ما رو پیچیدن
یه روزی هر کسی باشن، حساباشونو پس می دن
عبادت از سر وحشت، واسه عاشق عبادت نیست
پرستش راه تسکینه، پرستیدن تجارت نیست
سر آزادگی مُردن، تَهِ دلدادگی میشه
یه وقتایی تمام دین همین آزادگی میشه
کنار سفره ی خالی، یه دنیا آرزو چیدن
بفهمن آدمی یک عمر بهت گندم نشون می دن
نذار بازی کنن بازم برامون با همین نقشه
خدا هرگز کسایی رو که حق خوردن نمی بخشه
کسایی که به هر راهی دارن روزیتو می گیرن
گمونم یادشون رفته همه یک روز می میرن
جهان بدجور کوچیکه همه درگیر این دردیم
همه یک روز می فهمن چه جوری زندگی کردیم
سلام به بزرگان غريبانه ..
خوشحالم كه هنوز به كلبه غريبانه ..غريبانه من سر ميزنيد ..
خيلي اين وبلاگ رو دوست دارم ازش خاطرها دارم ..درستهخودمم يه ادم پرمدعا هستم و بس ..
ولي با بزرگان و همسنگراني تو اين وبلاگ اشنا شدم كه منو به خدا نزديك كردن و قدرت تفكر و وسعت قلبم رو بالا بردند ..
همينجوري ياد ادما افتادم ..
ادمايي كه هميشه طلبكار خدان و سركش و گستاخ ..
يادمه سال 78 به خاطر كمبوذ باران خشكسالي همه جا رو فرا گرفته بود ..
خودم ميديدم و ميشنيدم كشاورزا اون سال العياذبالله خداوند رو زير سوال ميبرد
يادمه يه ادم فرهيخته و متدين سرشون داد كشيد
اخه از خدا بي خبرها ..لا مذهبا به جاي اينكه اينجوري كفر بگيد ..استغفار كنيد بگيد خدا ما غلط كرديم ما
اشتباه كرديم با كارهامون باران رحمتت رو از ما دريغ كردي ..
چرا تو خودتون نگاه نميكنيد ..
يه بار براتون تعريف كرده بودم يه معلم قراني پسر و دردانه ش رو تو سن 1 سالگي از دست داد ..
به زنش به خواهراي زنش دختراش ميگفت اگه گريه ميخوايد كنيد سبك بكشيد مشكلي نيست ولي شما رو جان امام حسين گله نكنيد ..
ميخوام مثل خانم زينب صبور باشيد ..
هيييييييييي خدا به اين بندهاش پيش فرشته هاش مباهات ميكنه ..
البته اميدوارم خداوند ما رو در معرض اينجور امتحانات الهي قرار نده كه مختص بندهاي خوب خودش مثل همين اقا معلمه ..ژ
ولي چقدر خوبه ما ادما اگه در خواستي از خدا داريم اول شرمنده باشيم ياد گناهامون بيفتيم بعد از خدا درخواست كمك داشته باشيم ..
در اخر باز تاكيد ميكنم براي هم دعا كنيم ..
من همين نيم ساعت پيش بعد يه نماز مستحبي براي تك تكتون دعا كردم ..
بخدا دروغ نميكنم .
شما هم حقير رو فراموش نكنيد ..
هدیه "شهاب حسینی" به امامزمان(عج)، چشم فیگارو را گرفت
به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، پس از این که شهاب حسینی موفق شد برای بازی در فیلم «فروشنده» ساخته اصغر فرهادی جایزه ارزشمند بهترین بازیگر جشنواره کن را به دست آورد و این جایزه را به امام عصر «عج» تقدیم کرد، این حرکت نمادین مورد توجه روزنامه فرانسوی فیگارو قرار گرفت و مطلبی را به این خبر اختصاص داد.
شهاب حسینی در نشست خبری که یک هفته پس از برگزاری جشنواره کن در تهران برگزار شد، با اشاره به این که جایزهی خود را در روز ولادت امام زمان (عج) گرفته است آن را به فال نیک گرفت و گفت: این هدیهی ناقابلی بود که آن را به آستان ایشان تقدیم میکنم.
فیلم «فروشنده» که در بخش رقابتی جشنواره فیلم کن امسال حضور داشت، در نهایت دو جایزه بهترین فیلمنامه و بهترین بازیگر مرد را برای سینمای ایران به ارمغان آورد.
شهاب حسینی بعد از اهدای جایزه فیلم کن خود به آستان امام زمان(عج)، مورد حمله ضد انقلاب قرار گرفت.
ضد انقلاب بعد از شنیدن این خبر آرام نگرفتند، برخی با پست های توئیتری موجی از فحاشی ها را به سمت شهاب حسینی روانه داشتند، موضوعی که چندان دور از انتظار نبود، رسانه ها و افرادی که به اصطلاح خود را مدافع حقوق بشر و ارزش های انسانی می دانند در مواردی این چنینی تفکر واقعی خود را نشان می دهند.
اما این یک سوی ماجرا است، از سوی دیگر بسیاری از کاربران شبکه های اجتماعی با انتشار پستی از شهاب حسینی و نیت خالصانه اش، از او تقدیر کردند و به ارزش های دینی و ملی وی احترام گذاشتند.
بزرگترين ارزوي شهاب حسيني قبل از مرگ
خواهشا به لينك زي مراجعه بفرماييد ..
http://www.aparat.com/v/sGYjm/%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF_%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%86_%D8%A2%D8%B1%D8%B2%D9%88%DB%8C_%D8%B4%D9%87%D8%A7%D8%A8_%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86%DB%8C_%D9%82%D8%A8%D9%84_%D8%A7%D8%B2_%D9%85%D8%B1%DA%AF!
احسنت كه به چنين جايگاه مهمي تو دنيا ميرسي و خدا و امام زمان و امام حسين رو فراموش نميكني ..
خوبه شهاب جان ميدوني پايان زندگي مرگه كه گذشته و اعتقاد خودت رو مثل امثال گلشيفته فراموش نميكني ..
خيلي دلم ميخواست براي اين پست مظلب زيادي بنويسم از بازيگران و مانكن هاي مسلمان بگم ..از دكتر كيث موري دانشمند بزرگ جنين شناس كه با جنين شناسي پي به وحيانيت قران برد ..از كساني كه وقتي ياد اسلام ميفتن از غرض ورزي و كينه يه ادمي با شخصيت و چهره حاجي گرينوف اخراجي ها رو به تصوير ميكشند و روزگار كهن خودشون رو كه اسلام با نام ابوعلي سيناها و حافظ ها ميچرخيد رو فراموش كردتند تا كساني كه با ديدن چند شبكه ماهواره اي گمان ميكنند وارد دنياي تازه اي شدند اجازه دارند گستاخانه به ارزشهاي اسلامي توهين كنند ..
و از همه مهمتر با اقا امام زمان درد و دل كنم ...
متاسفانه نه وقتش رو دارم نه تو اين لحظه قدرت تجريه و تحليل اين مطالب رو دارم ..
فقط همينو ميگم ..
الهام چرخنده چادري ميشه فحش بارونش ميكنند كه چند گرفتي چادري شدي ؟؟
حسام الدين نواب صفوي از مدافعان حرم دفاع ميكنه فحش بارونش ميكنن كه چند گرفتي از شهدا دفاع كني ؟؟
شهاب حسيني هم جايزش رو تقديم امام زمان ميكنه فحش بارونش ميكنند ..
ولي وقتي بازيگران خانوم ميرن كشف حجاب ميكنند ..
فلان بازيگر خانم از فلان مكتب دفاع ميكنه هيچ روشنفكري نيست ازشون بپرسه چند گرفتي كشف حجاب كني و چند گرفتي .....
اميدوارم خداوند عاقبتمن رو ختم به خير كنه و ما رو سعادتمند دنيا و اخرت كنه...
بخصوص اینکه از روز عاشورا شروع کنید و روز اربعین ختم کنید